تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41372
بازدید دیروز : 113413
بازدید هفته : 189156
بازدید ماه : 187085
بازدید کل : 1796283
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 6 / 10 / 1394


بازی با بچه ها

روزی از روزها پیامبر (ص) برای  رفتن به مسجد و خواندن نماز دیر کرده بودند. همه ی مردم منتظر آمدن ایشان بودند.چون پیامبر هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمی آمدند. نگرانش شدند و رفتند دنبالش. توی کوچه باریکی پیدایش کردند. دیدند روی زمین نشسته، و با بچه ها بازی می کنند، آن ها دیدند که پیامبر بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی می کند.

یکی از یاران جلو رفت و به پیامبر گفت:  از شما بعید است، نماز دیر شده است بیایید به مسجد برویم. پیغمبر با خوش رفتاری رو به بچه ها کرد و گفت: «شترتان را با چند گردو عوض می کنید؟» بچه ها مقداری را تعیین کردند. پیامبر رو به یارانشان کردند و فرمودند: بروید گردو بیاورید و مرا از این بچه ها بخرید. کودکان می خندیدند، و پیامبر هم با آن ها می خندید. پس از آن که یاران پیامبر گردو آوردند پیامبر گردو ها را به بچه ها دادند و خودشان به مسجد رفتند.

احترام به كودكان

روزى پيامبر(ص) نشسته بود، امام حسن و امام حسين عليه السلام وارد شدند. حضرت به احترام آنان از جاى برخاست و به انتظار ايستاد. چون كودكان در راه رفتن ضعيف بودند، لحظاتى چند طول كشيد. بدين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى آنان رفت و استقبال كرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خويش سوار كرد و به راه افتاد و مى فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما (یعنی چیزی که بر آن سوار می شوند: مثل اسب یا شتر ) چه خوب مركبى است و شما چه سواران خوبى هستيد.

 

خرما با هسته!

روزی پیامبر(ص) و امام علی (ع) نشسته بودند دور هم خرما می خوردند. پیامبر هسته ی  خرماهایش را یواشکی می گذاشت جلوی امام علی(ع). بعد از مدتی  پیامبر رو به امام علی (ع) کردند و فرمودند: «پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» همه نگاه کردند، دیدند جلوی امام علی(ع) از همه بیشتر هسته ی خرما بود. امام علی(ع) فرمود: «ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماهایش را با هسته خورده.» همه نگاه کردند. جلوی پیامبر(ص) هسته خرمایی نبود. سپس«همه» خندیدند.

معجزه ای جالب!

بت پرستان به پیامبر(ص) گفتند: «اگر پیامبری باید معجزه کنی
پیامبر(ص) فرمود: اگر معجزه کنم آن وقت ایمان می آورید؟
همه گفتند:  آری.
پیامبر(ص) فرمود: خب بگوئید چه کاری انجام بدهم.
بت پرستان  گفتند: «اگر می توانی به آن درخت  بگو از ریشه کنده شود و این جا بیاید

سپس پیامبر(ص)به درخت اشاره ای کردند. درخت از زمین کنده شد و روی ریشه هایش حرکت کرد و تا نزد پیامبر دوید و سایه اش را بر سر پیامبر(ص) انداخت. همه گفتند: «بگو تا درخت دو نصف شود.» پیامبر گفتند و همان طور شد. باز بت پرستان گفتند: «حالا دوباره به هم بچسبد.» پیامبر گفتند و همان طور شد. گفتند: «بگو برگردد.» پیامبر گفتند و درخت برگشت سر جای اولش. بت پرستان بدجنس پس از مشاهده ی این همه از معجزه از پیامبر به جای آن که ایمان بیاورند به پیامبر(ص)گفتند تو جادوگری!
پیامبر (ص)«می دانستم ایمان نمی آورید. از الان می بینمتان که در جنگ بدر کشته می شوید و جنازه تان را درون چاه می اندازیم...»
و همان طور که پیامبر(ص) فرمودند همه ی آن ها در جنگ بدر کشته شدند و جنازه شان در چاه انداخته شد.

قوی ترین مردم کیست؟

روزی جوانان شهر پیامبر  سرگرم زورآزمايى و مسابقهء وزنه بردارى بودند.سنگ بزرگى‏ آنجا بود كه  که هر کس آن را بلند می کرد از همه قوی تر به شمار می ر.ق.در اين هنگام رسول اكرم(ه) از راه رسيدند و پرسيدند: «چه مى‏ كنيد؟».

جوانان پاسخ دادند: داريم زورآزمايى مى‏ كنيم.مى ‏خواهيم ببينيم كدام يك از ما قويتر و زورمندتر است.

پیامبر به آن ها فرمودند: ميل داريد كه من بگويم چه كسى از همه قويتر و نيرومندتر است؟.  همه گفتند: البته،چه از اين بهتر كه رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد. افراد جمعيت همه منتظر و نگران بودند كه رسول اكرم كدام يك را به عنوان‏ قهرمان معرفى خواهد كرد؟

عده ‏اى بودند كه هر يك پيش خود فكر مى ‏كردند الآن‏ رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفى خواهد كرد.

رسول اكرم(ص) فرمودند:«از همه قوي تر و نيرومندتر آن كسی است كه اگر از  چيزى‏ خوشش آمد ،علاقه ی به آن چيز او را  به انجام زشتى ها مجبور نکند!؛و اگر زمانی عصبانى شد خودش را کنترل کند و، همیشه حقيقت  را بگويد و كلمه ‏اى دروغ يا حرف زشت بر زبان نياورد؛و ...»

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394

 

یکی از پیچهای بزرگ تاریخ

حضرت محمد

 


 

سالهاست که ولادت‏ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) و ائمه (علیهم السلام) را جشن مى‏گیریم. صدها سال است كه ولادت مسیح (علیه السلام) را جشن مى‏گیرند. چرا ولادتها اهمیت و ارزش دارند؟ به خاطر اینكه یك مقطع حساس و تعیین‏ كننده و یك نقطه‏ ى عطف و یك پیچش در تاریخند. یعنى تاریخ در خطى مى ‏رفت؛ اما در این لحظه، به یك سمت دیگر پیچید. این، نقطه‏ ى پیچ و نقطه‏ ى عطف و نقطه ‏ى انعطاف به یك سمت دیگر است‏.

 


این روزِ بزرگ كه میلاد پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و اله) است، یكى از مقاطع عظیم تاریخ بشر را به وجود آورده است. در مثل چنین روزى، خداوند متعال بزرگترین ذخیره‏ى الهى را كه وجود مقدّس پیامبر گرامى بود، به عرصه‏ ى وجود آورد؛ این شروعِ یك مقطع تعیین‏كننده در سرنوشت بشر بود.

در آیات ولادت‏ پیامبر (صلی الله علیه و اله) گفته‏ اند، وقتى آن بزرگوار متولّد شد، كنگره‏ هاى كاخ كسرى ویران گردید؛ آتشكده‏ ى آذرگشسب كه قرنها روشن بود به خاموشى گرایید؛ دریاچه‏ ى ساوه كه در نظر عدّه‏اى از مردم در آن وقت، مقدّس شمرده مى ‏شد، خشك شد و بتهایى كه بر گِرد كعبه آویخته بودند، سرنگون شدند. این نشانه‏ ها كه كاملًا رمزى و نمادین است، نشان‏دهنده ‏ى جهتِ اراده و سنّت الهى در پوشاندن خلعت وجود به این موجود عظیم و این شخصیت والا و بى ‏نظیر است.

معناى این حوادثِ نمادین این است كه با این قدوم مبارك، بساط ذلّت بشر، چه به وسیله ‏ى حاكمیت جبّاران و حاكمان مستبد- از قبیل آنچه در آن روز در ایران و روم قدیم وجود داشت- و چه به وسیله‏ ى عبادت غیر خدا، باید برچیده شود. بشر باید به وسیله‏ى این مولود مبارك، آزاد شود؛ هم از قید ستمى كه به وسیله‏ى حكّامِ جور بر انسانهاى مظلوم در طول تاریخ تحمیل شده است، و هم از قید خرافه ها و اعتقادات نادرستِ ذلّت‏آفرین كه انسان را در مقابل موجوداتِ پست‏تر از خود او یا در مقابل انسانهاى دیگر، خاضع و ذلیل و ستایشگر مى‏كند.

لذا آیه‏ ى قرآن در باب بعثت نبیّ اكرم (صلی الله علیه و اله) مى‏فرماید:

«هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحقّ لیظهره على الدّین كلّه و كفى باللّه شهیدا».

«لیظهره على الدّین كلّه»؛ این، جهت را نشان مى‏دهد. بشریت به وسیله‏ ى این حادثه، باید به سمت آزادى معنوى، اجتماعى، حقیقى و عقلانى حركت كند. این كار شروع شد و ادامه ‏اش دست خودِ ما انسان ‏هاست. اینكه چه كسانى این راه را انتخاب كنند و با قدرت بپیمایند و چه كسانى از آن اعراض كنند و به خیرات آن نرسند، به اراده و خواست انسانها بستگى دارد. خود آن‏ها هستند كه سرنوشت و آینده‏ ى خودشان را به دست خود انتخاب مى‏كنند؛ لیكن این راه در مقابل انسانها گذاشته شده است.

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394

بزرگوار بودنش، او را عذاب می ‌داد !

حضرت محمد

 


سبیل‌های بلندش را زده و موهای کم‌پشت و سفیدش را هم زیر کلاه‌ گیس بزرگی پنهان کرده بود. لحظه‌ای به یاد جمله‌ی وب‌سایت شبکه‌ی خبری سی‌اِن‌اِن افتاد که او را کشیش جویای نام می‌خواند. شانه‌هایش را عقب داد. چشمانش را هم مثل همیشه پشت عینک دودی مخفی کرد. از پشت عینک خودش را با جایزه‌ی نوبل دید، خنده‌ی شیطانی بلندی کرد و از هتل خارج شد. خیالش راحت بود که کسی او را نمی‌شناسد. در چند روزی که خبرنگاران خبرگزاری‌ها دوره‌اش کرده بودند و با اسکورت رفت و آمد می‌کرد، کسی او را نمی‌دید. به یاد قدم ‌زنی ‌های سابقش در نیویورک افتاد.
می‌خواست برای یک روز هم که شده خارج از کادر آهنی و پنجره‌های دودی، هوای تازه را تجربه کند. در حین راه‌ رفتن به یاد مصاحبه‌‌اش با روزنامه‌ی صهیونیستی «هاآرتص» و روزنامه‌ی آمریکایی «وال استریت ژورنال» افتاد. عکس‌های پی در پی عکاسان خبری به شوقش افزوده بود.

همان طور که مرد مغرورانه و مطمئن قدم برمی‌داشت، چشمش به مجله‌ی نیویورک تایمز در دکه‌ی روزنامه‌فروشی افتاد که تصویری از برج‌های دوقلو را به نمایش گذاشته بود. در کنار آن، مجله‌ی دیگری بود که مصاحبه‌ای با مایکل مور انجام داده بود؛ در مورد آخرین مستندش از حقیقت حادثه‌ی 11 سپتامبر و دست‌های پنهان صهیونیست‌ها. او معتقد بود روزی این راز در سطح جهانی فاش خواهد شد.

به یاد مخالفت خودش با ساخت مسجدی برای مسلمانان در دو خیابان بالاتر از محل برج‌های دوقلو افتاد و لحظه‌ای که قرآن را در کلیسای محقرش در گنیس ویل فلوریدا سوزانده بود. گویا چشمانش از دود آتشی که خودش برافروخته بود، سوخت؛ خواست عینک دودی ‌اش را بردارد ولی نباید کسی او را می‌شناخت، حتی برای یک لحظه. در حالی که چشمانش را از سوزش، پشت عینک دودی‌اش بسته بود، به راه افتاد.

مرد میانسالی با موهای زیتونی و تی‌شرت و شلوارک آبی رنگی در حال دویدن بود که تنه ‌اش به شدت به تنه‌ی «تِری»(1) خورد. چشمان مرد از ترس از حدقه بیرون زد و با نگرانی به دونده نگاه کرد. مرد با لبخند گفت: «ببخشید.» چشمان تری به صلیب گردن مرد افتاد و بی‌ آن که چیزی بگوید سرش را چند بار تکان داد. در حال راه رفتن به یاد محکومیت رسمی‌اش از سوی واتیکان و شورای جهانی قبطیان افتاد، ارسال نامه‌ی 120 سازمان مسیحی قبطی به ایالات متحده‌ی آمریکا، صفوف یهودیان متدین در کنار معترضان، حسابی او را به خشم آورد. به خودش که آمد چشمانش از پشت عینک دودی، مجسمه‌ی آزادی را دید. خنده‌ی موذیانه‌ای کرد؛ مجسمه را چون بتی می‌پرستید.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394

تنها منّتی که خداوند بر انسان گذاشت!

حضرت محمد

 


خداوند متعال در قرآن كریم ما را مأمور به شكرگزاری نعمتهایش نموده است « واشكروا نعمة الله » (1) و برای این كه ما را وادار به این كار كند به شمارش بعضی از نعمتهایش نیز پرداخته، از چشم و لب و زبان گرفته تا كوه و ابر و آسمان و زمین و غیره (2) گرچه خود فرموده است كه نعمتهایش قابل شمارش و احصاء از  جانب بندگان نیست (3) اما نكته قابل توجه این است كه در هیچ موردی ، بیان نعمتها همراه با منت گذاری و به رخ كشیدن آن نعمت نیست و خداوند همه آنها را بی منت بر ما ارزانی داشته است.


حتی نعمت های أخروی و أجر آخرت  كه خداوند از آن تعبیر به أجر اكبر نموده است (4) و به هیچ وجه قابل قیاس با نعمات دنیوی و مادی نیستند، نیز همراه با منت نیستند « إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم أجر غیر ممنون » (5).

اما با این همه یك نعمت در قرآن به همراه منت است و خداوند هنگام بیان آن ، آن را به گونه ای به رخ كشیده است كه گویا نعمتی از آن عظیم تر نیست و سائر نعمات مادی و معنوی با همه عظمتشان در مقابل آن هیچ محسوب می شوند كه شایستگی منت گذاری و به رخ كشیده شدن را ندارند !!

 

اما آن نعمت چیست ؟!

باغ های بهشت با همه وسعتش كه از آسمان و زمین وسیع تر است ؟!

وصال حور كه مانند یاقوت و مرجانند ؟! (6)

كاخ ها و قصرها كه از زبرجد و زمردند ؟!

زینت آلاتی كه از طلا و لۆلۆ اند ؟! (7)

لباسهای حریر ؟!

همنشینی با ولدان كه مانند مروارید پراكنده اند ؟!

شراب طهور !؟

هرگز .

آن نعمت ، آیا قرآن است كه خداوند آن را به مجد و عظمت و عزت و عُلوّ و حكمت توصیف نموده ؟! (8)

و و و ...

خیر !

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 10 / 1394


ستاره ای بدرخشید و ...

حضرت محمد

 

 


در زمان ولادت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و اله) این ندا از آسمان شنیده شد: «جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا(اسراء/81)» (بحارالانوار، ج 15ص274)


 

یک افسانه و یک حقیقت

برخی از تاریخ نویسان می گویند: هیچ یك از دایگان حاضر نشد به محمد (صلی الله علیه و اله) شیر دهد، زیرا بیشتر طالب بودند كه اطفال غیر یتیم را انتخاب كنند، تا از كمكهای پدران آنها بهره مند شوند، و نوعاً از گرفتن طفل یتیم سر باز می زدند. حتی حلیمه این بار از قبول او سر باز زد ولی چون بر اثر ضعف اندام، هیچ كس طفل خود را به او نداد؛ ناچار شد كه نوه ی عبدالمطلب را بپذیرد و با شوهر خود چنین گفت كه: برویم همین طفل یتیم را بگیریم و با دست خالی برنگردیم، شاید لطف الهی شامل حال ما گردد. اتفاقاً حدس او صائب درآمد، از آن لحظه كه آماده شد به « محمد »، آن كودك یتیم، خدمت كند؛ الطاف الهی سراسر زندگی او را فرا گرفت.

نخستین قسمت این تاریخ افسانه ای بیش نیست، زیرا عظمت خاندان بنی هاشم؛ و شخصیت مردی مانند «عبدالمطلب» كه جود و احسان، نیكوكاری و دستگیری او از افتادگان، زبانزدِ خاص و عام بود، سبب می شد كه نه تنها دایگان سر باز نزنند بلكه مایه ی سر و دست شكستن دایگان درباره او می گردید. از این جهت این بخش از تاریخ افسانه ای بیش نیست.

علت اینكه او را به دیگر دایگان ندادند، این بود كه نوزاد قریش پستان هیچ یك از زنان شیرده را نگرفت. سرانجام، حلیمه ی سعدیه آمد پستان او را مكید. در این لحظه وجد و سرور خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت.

عبدالمطلب رو به حلیمه كرد و گفت: از كدام قبیله ای؟ گفت: از « بنی سعد ». گفت: اسمت چیست؟ جواب داد: حلیمه. عبدالمطلب از اسم و نام قبیله او بسیار مسرور شد و گفت: آفرین آفرین، دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته، یكی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 4 / 10 / 1394





صبحِ رستگاری بخیر!

 

خجسته باد سبزترین حادثه باغ رسالت که همه گل ها 
با حضور آن زیباترین نام، به احترام برمی خیزند
و صلوات می فرستند.

آغوش گرم آمنه، آسمانی ترین صلوات
را به دنیا آورده است


و گل خنده های چشمان
محمد صلی الله علیه و آله ، رودی از 
شعف را در لحظه های بشر جاری کرده است



هفته ی وحدت ؛ آموزه های وحدت

يكي از عمده ترين و بنيادي ترين نيازها و دغدغه هاي انسان توجه و اشتياق براي رسيدن به «كمال مطلق» و تقرب و توسل به اوست. اين «امر مقدس» و «كمال بي نهايت» و موجود «به كلي ديگر» همان است كه در لسان دين به او «خدا»، «الله»، «يهوه»، «اهورا مزدا» و «God» مي گويند.

و اصولاً اديان براي اين نازل شده يا به وجود آمده اند كه انسان را در راه رسيدن تقرب و تشبه به خدا ياري رسانند و در همه ي اديان نمادها، نشانه ها، شعاير، كتب، زمان ها و اماكن مقدسي وجود دارد كه از طريق آن ها، انسان مي تواند به خدا (امر قدسي) نزديك شده و با او در ارتباط و مواجهه باشد.

به عبارت ديگر از طريق اين مقدسات است كه انسان مي تواند به در گاه خدا راه يابد و حضور او و ارتباط با او را صميمانه حس و تجربه كند و در اين ميان اماكن مقدس و متبرك همچون كنيسه ها، كليسا ها، مساجد و حرم هاي مطهر نقش عمده و مؤثري دارند و بيش از هر امر ديگري مورد توجه و اقبال پيروان و مؤمنان به اديان قرار گرفته اند. اين اماكن مقدس محل هايي است كه در آن دنياي مادي به عالم معنوي متصل مي شود.

اين اماكن تجلي گاه خدا و ميقات و ميعاد وصال روحاني با حضرت حق است كوتاه سخن اين كه اماكن مقدس دروازه ورود به ملكوت الهي و باند پرواز به سوي عالم بالا مي باشند و انسان هاي حيران و تشنه ي معنويّت، خدا و قداست و خدا جو منظور، مقصود و گمشده ي خود را در اين اماكن مي جويند.



نگارنده در اين مقاله به بررسي و تحليل مباني نظري و حكمت اماكن مقدس از ديدگاه دين شناسي تطبيقي و پديدار شناسي دين پرداخته است و مطالب خود را در سه بخش به شرح ذيل تنظيم كرده است:

1- در بخش اوّل كلمه مقدس از لحاظ لغوي و اصطلاحي مورد بررسي قرار گرفته و در ادامه ديدگاه دو تن از صاحب نظران معروف حوزه ي دين شناسي و پديدار شناسي يعني رودلف اتو(Rudolf- Otto) و ميرچا الياده(Mircea- Eliadr) ارائه و بررسي شده است علاوه بر اين، مختصري نيز پيرامون مفهوم قداست در اسلام و قرآن بحث شده است.

2- در بخش دوم اين مقاله و ويژگي ها، خصوصيات و فلسفه وجودي اماكن مقدس و نحوه ي تلقي، حالات و چگونگي برخورد مؤمنان با اماكن مقدس مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است.

3- در بخش سوم و پاياني مقاله به جمع بندي، نتيجه گيري و ارائه ي پيشنهاداتي در مورد اماكن مقدس پرداخته شده است.

در اينجا برخود واجب مي دانم كه از همه برگزاركنندگان و دست اندر كاران اين همايش تشكر كنم و تشكر و سپاس ويژه دارم از اساتيد بزرگوارم جناب آقاي دكتر مهدي زاده (استاد اديان و عرفان دانشگاه تهران) و جناب آقاي دكتر روح الاميني (استاد مردم شناسي دانشگاه تهران)؛ چرا كه در نوشتن و تهيه ي اين مقاله از راهنمايي و مشاوره اين بزرگواران بهره بردم.



نگاهي به مفهوم لغوي و اصطلاحي کلمه ي « مقدّس » :

از آن جا كه موضوع اين مقاله بررسي حكمت و مباني نظري اماكن مقدس است لازم است كه كلمه ي مقدس از منظر لغوي، مفهومي و اصطلاحي مورد بررسي و تأمل قرار گيرد.

كلماتي نظير مقدّس، قدسي و تقدّس از كلمات و اصطلاحات كليدي در اديان و در مباحث مربوط به دين پژوهي است. معادل كلمه ي مقدس يا قدسي در زبان انگليسي دو كلمه «SACRED» و «HOLY» است. كلمه ي «SACRED» از لحاظ لغوي به معناي مقدس، روحاني، خاص، موقوف و معنوي است و متضاد آن كلمه ي «Secular» است كه به معني دنيوي، گيتيانه، عرفي، غير روحاني و غير ديني است.

متضاد ديگر كلمه ي «Sacred»كلمه ي «Profan» است كه به معني كفرآميز، زشت دنيوي و بي حرمتي كردن به خدا و مقدّسات است؛ مثلاً سيگار كشيدن در كليسا و مسجد حرم و معبد يك عمل نامقدّس و بي حرمتي كردن به خدا و مقدّسات است.[1] كلمه ي «holy» نيز مترادف كلمه ي «Sacred» بوده و به معناي مقدّس، پاك، مبرا، چيز مقدس خوب و كامل مي باشد و متضاد آن «unholy» به معناي نا مقدس، نا درست و نا سازگار مي باشد.[2] كلمه ي «مقدس» در زبان عربي از ريشه ي «مقدس» و «قداسه» مشتق شده و به معناي پاكي و منزه بودن از عيب و نقص و ناپاكي و ماده است و به معناي بركت و مبارك نيز آمده است.[3] به تعبيري مي توان گفت در زبان عربي نيز قدسي بودن به معناي مينوي، آسماني و غيرمادي بودن در مقابل دنيوي و مادي بودن است. اصطلاح مقدس و قدسي معمولاً در تعريف دين به معناي جوهر و درون مايه ي اصلي دين آورده مي شوند. 

كلمه «Holy» به معناي قدسي و مقدس از نظر ريشه شناسي و زبان شناسي به معناي كامليّت، كمال، درستي و خوشي است و نقطه ي مقابل آن «unholy» يعني شكسته بسته و ناقص و ناخوش است و كلمه ي «Sacredness» عبارت است از بركنار بودن از آنچه عادي و معمولي است و متضادش «Profane» به معناي خارج از «Fane» است كه در انگليسي به معناي حرم و مكان مقدس است. بدين سان هر بست، حرم، كليسا، مسجد و يا كنيسه يك تجسم عيني و مادي از اين جدايي امر ديني (قدسي) از امور ديگر است. قدسي يا مقدس كنايه از جهان خارج يا زمانه ي حاضر و رسوم و تعلقات آن است. اين جدا سازي عميق و سراسري به صور متعدد نهادينه شده و جا افتاده است. چنان كه شعائر مقدس، روزهاي مقدس، حريم و حرم هاي مقدس، شيوه ي خاص زندگي و پوشاك ديني و ... داريم.[4]

نظرية رودلف أتو (Rudolf, Otto) در مورد مقدّس



رودلف أتو دين پژوه و پديدار شناس معروف آلماني يكي از صاحب نظران عمده در حوزه ي پديدار شناسي دين است. او كتابي با عنوان «مفهوم امر قدسي» (The Idea of the Holy) تأليف كرده در آن به بررسي و كنكاش مفهوم معنا و كيفيت مقدس و امر قدسي در حوزه ي دين و نحوه ي مواجهه ي مؤمنان با آن پرداخته است.[5] در اين قسمت از بحث نظريه ي أتو را به نحوه ي اختصار در مورد مقدس و امر قدسي مورد تأمل و بررسي قرار مي دهيم. 

از نظر أتو، مقدس يا امر قدسي يك امر غير عقلاني است. البته منظور او از غير عقلاني، ضد عقلاني نيست بلكه فرا عقلاني است. او مقدس (خدا) را موجودي مي داند كه هر گونه روش مفهومي براي دريافت پس مي زند و به همين خاطر معتقد است كه مقدس را بايد تجربه كرد و در مورد دين بر جنبه ي «احساس» تأكيد مي كند و احساس را به واقعيت دين نزديك تر مي داند.[6]

قداست امر قدسي يك مقوله ي تفسيري و ارزش گذاري مختص به قلمرو دين است اين تعبير در قلمرو اخلاق نيز كاربرد دارد اما مأخوذ از اين قلمرو نيست. مادر اين بحث مي خواهيم معناي اخلاقي قداست را از مفهوم ديني آن جدا كنيم مادر پي همان معناي بي نام و نشان هستيم و همه اديان داراي اين معناي زنده قداست و هسته ي باطني مي باشد و بي حضور چنين معنايي هيچ ديني شايستگي نام دين را ندارد. 
در «كتاب مقدس»، مقدس با نام خاص خود يعني واژه ي عبري «قدوش» ) qadosh ) آمده كه معادل واژه ي يوناني«ayios » و واژه ي لاتيني «Sanctus» است و تعبير دقيق آن همان واژه ي «Sacred» است.[7] 

واژه ي مقدس، بعد از يك مسير طولاني، معناي اخلاقي خير مطلق را مي دهد كه غير از آن معناي اضافي و بي نام و نشان است و معنايي فراتر از خير و نيكي است. 

اتو براي آن معني اصلي و بي نام و نشان واژه ي «Numen» از نومينوس (Numinous) را به كار مي برد كه كاملاً قابل بررسي است؛ ولي دقيقاً قابل تعريف نيست و تنها راه تفهيم آن تجربه كردن است.[8]




اتو بر آن است كه مؤمنان در مواجهه ي خود با امر مقدس كه معمولاً در ايام مقدس و در اماكن مقدسي مانند مساجد، حرم ها و كليساها صورت مي گيرد، سه حالت و حس ويژه دارند:

1- احساس مخلوقانه: يكي از عناصر موجود در مواجهه با امر قدسي، احساس مخلوقانه است. آگاهي مخلوقانه يا احساس مخلوقيت، تعبيري است كه اتو به جاي تعبير احساس وابستگي مطلق شلاير ماخر به كار مي برد. احساس يا آگاهي مخلوقانه احساس يك مخلوق آغشته و مغلوب عدم و نيستي است كه در مقابل وجودي قرار گرفته كه برتر از همه ي موجودات است. امر مقدس كه اين گونه احساس شده، موجودي عيني و خارج از روح و نفس آدمي است.[9]

2- احساس خشيت در برابر راز هيبتناك: اتو از امر مقدس با عنوان راز هيبتناك ياد مي كند كه مي تواند از طريق خاصي بر پايه ي احساس در ذهن انعكاس بيابد. اين موضوع در احساس ديني، ايمان به رستگاري، توكل، عشق و ... وجود دارد اما برتر و ژرف تر از همه ي اين ها عنصري است كاملاً متمايز كه ممكن است در مواردي عميقاً بر ما تأثير گذاشته و روح ما را از نوعي قدرت تقريباً سركش و مهار ناپذير اشغال نمايد و تعبير مناسب براي اين احساس، و اين عنصر «راز هيبتناك» است. اين عنصر گاه به شكلي ناگهاني با شور و هيجاني نيرومند حالت تقواي شخصي و احساس ديني را در ما بر مي انگيزد و گاه در قالب مراسم و مناسك منظم و مواعظ ديني تجلي پيدا مي كند و باز گاهي در فضاي ويرانه ها، آثار كهن ديني، معابد، حرم ها، مساجد، كليساها، آتشكده ها و به طور كلي اماكن متبركه جلوه گري مي كند. از نظر مفهومي در اين جا «راز» بر امري نهفته و باطني دلالت مي كند كه فراتر از تصور و فهم است و امري غير عادي و ناآشنا[10]ست.

در مواجهه با امرقدسي، نوعي لرزش ناشي از نوع خاصي از ترس در خود احساس مي كنيم. در برخي از زبان ها تعبيراتي وجود دارد كه منحصراً نشان مي دهد اين ترس چيزي بيش از مفهوم رايج ترسيدن است؛ مثلاً واژه ي عبري«hiqdish» به معناي تقديس (همراه با خوف) از اين نوع تعبيرات است. در اسلام از اين نوع خاص از ترس به «خشيت» تعبير مي شود و در قرآن آمده است «و تَخشَي النّاس و الله احقُّ أن تَخشاهُ»[11] هيبت و لرزش در اينجا چيزي بيش و غيراز ترس طبيعي است.

عنصر ديگري كه بايد به موارد قبل در خصوص امر مقدس اضافه شود، و آن قدرت نيرو، عظمت و استيلاي مطلق امر قدسي است و در ارتباط با همين عنصر «عظمت مطلق» است كه «آگاهي مخلوقانه» به عنوان انعكاس و حالت رواني آن پديد مي آيد.[12]

3- احساس طلب وشوق در رسيدن به امرقدسي

عنصر ديگري كه در كنار هيبت و عظمت قرار دارد؛ «طلب و يا شوق» نسبت به امر قدسي است. انسان مؤمن در تلاش و تكاپو براي رسيدن و تقرب به امر قدسي است و جذابيت امر قدسي مؤمن را به سوي خود مي كشد.




اتو از امر مقدس با تعبير «مطلقاً يا به كلي ديگر» ياد مي كند كه سنخ و ماهيت او با ماهيت ما قياس ناپذير است؛ به همين خاطر انسان مؤمن در برابر او دچار نوعي حالت حيرت، لرز، وحشت و بهت مي شود. امر قدسي (خدا) يا «مطلقاً ديگر» چيزي است كه ما خصلت ويژه ي او را مي توانيم احساس كنيم بدون آن كه قادر به تعبير مفهومي واضح نسبت به آن باشيم و اين نشان مي دهد مقدس يا قدسي، امري متعالي و فرا طبيعي و فرا عقلاني است و البته اين به معناي ضدعقلاني بودن نيست. دو عنصر هيبتناك بودن و جذبه در امر مقدس در آن واحد شگفت انگيزترين و چشم گيرترين پديده در كل تاريخ اديان و اعتقادات است.

امر قدسي امري رازآلود و هيبتناك و در عين حال جذاب، متعالي و آرامش بخش است. امر مقدس آن چيزي است كه حرمت ما را نسبت به خود بر مي‌انگيزد و ارزش واقعي او را در درون خود اعتراف مي كنيم و ستايش امر قدسي به خاطر قدرت او نيست؛ بلكه او قدرتي است كه در عين حال داراي برترين حق و شايستگي براي بالا ترين خدمت و اطاعت است و از آن جهت قابل ستايش است كه تنها اوست كه به معناي مطلق ارزش ستايش شدن را دارد. در برابر قداست، پاكي، كامليّت و منزه بودن امر قدسي انسان احساس«آلودگي» مي كند و اين ارزش و ارج قدسي است كه در مقابل ارزش و بي قدرتي مخلوقات قرار مي گيرد. در اينجا مفهوم قدسي و قداست متضاد با آلودگي است.[13]

بسياري از آموزه هاي ديني از طريق آموزش و بيان مفاهيم خاص خود قابل انتقال و آموزش اند. آنچه قابل انتقال نيست همين مبنا و اساس قدسي دين است. كه تنها مي تواند بر انگيخته مي شود و اماكن مقدس، حرم هاي مطهر و بقاع متبرّكه از جمله جاهايي است كه در آن اين حس اتصال به قداست و معنويت در آن به انحاي مختلف برانگيخته مي شود. هيبت و دافعه ي امر قدسي و جاذبه ي آن به عنوان يك مقوله ي پيشيني، به وسيله ي مفاهيم پسيني و عقلاني عدالت و اراده ي اخلاقي و طرد هر چه مخالف اخلاق است و مفاهيمي چون خير، رحمت، و عشق تصوير شده است.[14] 

دين با تأييد امر قدسي يا مقدس از طريق نداي دروني وجدان و آگاهي ديني محقق مي شود و علاوه بر آن از طريق مواجه ي مستقيم با روي دادها و حوادث خاص و خودآشكار سازي امر قدسي و تجلي در اشياء، اعمال، اشخاص و اماكن مقدس و متبرّك نيز تحقق مي يابد. كوتاه سخن اين كه علاوه بر وحي با تني از سوي روح القدوس(جبرئيل) وحي بيروني در مورد ذات الهي (امر قدسي) وجود دارد كه در لسان دين، به اين اعمال و اماكن دلالت گر و تجلياتي «آيه» (sing) مي گويند. از زمان ظهور ابتدايي ترين اديان تا پيشرفته ترين و كامل ترين آن ها، هر چيزي كه قادر به انگيزش احساس قدسي و تأكيد احساس براي دريافت قداست و تأثير صريح آن شده، يك «آيه» به شما رفته است. موجودات و به طور كلي هستي و به نحو خاص اماكن متبركه و مقدس اشارت يا نشانه هاي از آن واقعيت سرشار از اسرار و اهميت امر قدسي اند.[15]

يوآخيم واخ( جامعه شناس دين) بر آن است كه قدسي يا مقدس ارزش چهارمي در رديف ارزش هايي چون خير، حقيقت و زيبايي نيست؛ بلكه قدسي، خاستگاه و منشأ اشتقاق آن هاست. از نظر واخ هيچ اقدام نيايشي بدون نوعي مفهوم مقدس و روحاني وجود ندارد و در تمام اديان تجارب قدسي به صورت اعمالي احترام آميز نيست به ذات متعالي انجام مي شود. اين اعمال به چهار دسته تقسيم مي شوند كه عبارت اند از:

1- مراسم (مراسم نماز گزاري جمعي).

2- نمادها.

3- شعائر مقدس مانند آداب زيارت و دعاها و نيايش هاي مخصوص.

4- قرباني كه به مناسبت هاي مختلف در جاهاي مختلف چون قرباني در اماكن مقدس و ... صورت مي گيرد.[16] 



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 4 / 10 / 1394





** ربیع القلوب، ویژه نامه میلاد فرخنده پیامبراکرم **
**حضرت محمد (ص) و گرامیداشت هفته وحدت **




 

یک جرعه از اقیانوس علم نبی اعظم :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم 

أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا 


بهترين كارها در پيش خدا آن است كه (بينوايي را)سير كنند
يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی